سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امان از جاری‌ها! دوباره به هم افتاده‌اند. نمی‌دانم او چه گفته و همسرم چه شنیده که این جور زده‌اند به تیپ و تار هم. با بردارم نشستیم و نقشه‌ای سر هم کردیم که با هم روبه‌رویشان کنیم. این طور سنگ‌هایشان را از هم وا می‌کَنند و دلشان را خالی می‌کنند و دوباره "انس" بازیگر میدان می‌شود. نقشه‌ "رفتن به بوستان" شد. طوری که انگار هیچ کدام از برادرها از دیگری خبر نداریم. آتشی به پا شد که نگو! کم مانده بود توی بوستان یکی‌شان یقیه پاره کند و دیگری سر برهنه کند. هر طور شد خاموشش کردیم و هر کسی رفت سی ِ خانه‌ی خودش. خیلی نگرانم. خوب نیست بین دو خانواده این طور عداوتی باشد. دیروز پسرم مهدی هوای دختر عمویش سهیلا کرده بود. می‌گفت: «می‌خوام با سهیلا بازی کنم.» آنچنان سیلی‌ای از همسرم خورد که سهیلا و هفت جدّش را فراموش کرد. نقشه‌ی دیروز هم که کارگر نشد. هر کدام از دو برادر دروغ‌های مصلحتی سر هم کردیم که فلانی ابراز پشیمانی کرده و از این مصلحت‌کاری‌ها. همسر برادرم گفته بود: «بیاید پشت پایم را ببوسد شاید از او گذشتم!» و همسرم چیزی بدتر از او. من دیگر نمی‌دانم چه کار کنم؟ هی! آقای نویسنده! مرا به عنوان متکلّم وحده، شخصیت اول داستان قرار داده‌ای و رهایم کرده‌ای؟! آخر من و برادرم چه گناهی کرده‌ایم که افسار زندگی‌مان افتاده گِل ِ گردن قلم شما؟! هان؟! کجایی؟! نکند خوابی؟ صدای خنده‌اش می‌آید. می‌گوید: «بیدارم. خواستم ببینم اگر کارت را به خودت واگذار کنم چه کار می‌کنی؟» می‌گویم: «حالا اگر خوب دیدید و کار قوه‌ی بینایی‌تان تمام شده لطف بفرمایید تکلیفمان را روشن کنید!» با لحن جدّی می‌گوید: «مگر الآن محرّم نیست؟ و مگر شما شیعه‌ی علی بن ابی طالب علیه السلام نیستید؟ پس این همه حیله‌گری و نقشه‌کشی چیست راه انداخته‌اید؟ حدیث کساء بلد نیستید بخوانید؟! روضه‌ی اباعبدلله علیه السلام توی خانه‌هایتان راه بیاندازید. انس و الفت را من و تو نمی‌توانیم ایجاد کنیم. البته منکر این نیستم که می‌توانیم واسطه باشیم. و باید سعی خودمان را بکنیم ولی نباید یادمان برود که ایجاد همبستگی به دست من و شما نیست. این، کار اهل بیت علیهم السلام است. کلیدش دست نام حسین علیه السلام است. نمی بینی چه طور می‌افتد به قفل چشم‌ها و چه قدر زندانی اشک آزاد می‌کند؟!...» بغض گلویش را گرفته. نمی‌تواند صحبت کند.

حدیث: امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه می‌فرمایند: به برکت ولایت شما (اهل بیت) است که خداوند، تعالیم دینش را به ما آموخت و تباهی‌های دنیای ما را اصلاح کرد، و به برکت ولایت (و پیروی از) شماست که کلمه(ی توحید) کامل گشته و نعمت عظیم شد و جدایی به اتّحاد (و همبستگی) انجامید، و با ولایت (دوستی) شماست که طاعات واجب، پذیرفته می‌شوند.
میزان الحکمة، ج4، ترجمه، همدلی (عوامل الفت)، ص331. تهذیب الاحکام، ج6، ص100، ح177.

   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :91
بازدید دیروز :6
کل بازدید : 152934
کل یاداشته ها : 125


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ